دختره بعد دو روز دوستي ميگه
راستي اگه ازدواج كرديم بامامانت دعوام شد طرفدار كي هستي
من؛ تو عزيزم
ميگه؛اگ مامانتو زدم چي
من؛ XD
عجت قوه تخيلي دارن ب خدا
دوست دارم برم پاریس روصندلی کنار پیاده رو بشینم و این کفترا بیان دورو برم ، براش دون بپاشم؛ یهو پاشم همشونو با سنگ بزنم …
مامان اينا رفتن بيرون منم گفتم نميام ميخوام درس بخونم يه ساعت ديگه مامانم زنگ زده ما تو رستورانيم ميخواي براي توام غذا بگيريم؟گفتم په نه په من باكتري هوازي ام غذاي ادما هم باهام سازگاري نداره!
برگشته با عصبانيت ميگه پس هواتو بخور تا بيام تكليفتو روشن كنم...
اي لعنت به دهني كه بي موقع واشه!
كجا سرمو بكوبم
من):
سازمان حمايت ازباكتري هوازي|:
رفتم چراغ اتاق خواهرم رو شبیه وصل کنم
گوشه رو دادم که نور رو بگیره ببینم چ میکنم
میبنم نشسته داره بازی میکنی
بعد چند دقیقه میگه بازیش باحاله
چراغ رو ول کن نمیخوام
زنگ زدم خونه مامان بزرگم میگم ؛ سلام عشقٍ من!!
مامان بزرگم؛ خجالت بکش من همسنٍ مامان بزرگتم!!
دیدم نفهمیده منم گفتم اذیتش کنم!
من؛ عب نداره خانومی من سن و سال واسم مهم نی!
میبینم بابابزگم گوشی رو گرفته؛ هوووی مرتیکه چیکار به زنٍ من داری؟؟ چنتا فحشٍ پدر مادرم داد!
من؛ بابا جون فحش نده منم امیــر!!
بابابزرگ؛ امیـــر کدوم گاویه؟؟